خلاصه کتاب مدیریت مالی اثر چاک کرمر
محتوایی که در حال مطالعه آن هستید از کتاب ۱۰۱ مدیریت اثر دکتر مسعود بصیرنژاد برداشت شده است.
آشنایی با صورتهای مالی:
تمام شرکتها برای صورتهای مالی خود از قالب عمومی مشخصی استفاده میکنند. بسته به ماهیت کسبوکار شرکت، ممکن است بعضی موارد میان آنها متفاوت باشد. ولی با این حال امکان مقایسه عملکرد یک کسبوکار با دیگری بر پایه این صورتهای مالی وجود دارد. بیشتر شرکتها از حسابداری تعهدی استفاده میکنند زیرا تمام درآمدها و هزینهها در هنگام وقوع ثبت میشوند، فارغ از اینکه در چه زمانی واقعاًً دریافت یا پرداخت پول انجام شده باشد. شرکتهای کوچک در آغاز فعالیت خود از حسابداری نقدی استفاده میکنند. بدین معنا که تعاملات مالی زمانی به حساب میآیند که وجه نقد عملاًً جابهجا میشود. این روش نسبت به شناسایی هزینهها کمتر محافظهکارانه است اما اغلب در خصوص شناسایی درآمد سختگیرانهتر است.
صورت سود و زیان:
دلایل متعددی برای سرمایهگذاری در یک شرکت وجود دارد. شاید در عرصه فعالیت خود پیشرو باشد، شاید هم محصولاتی بهروز و مدرن تولید کند اما اگر شرکت سود خوبی نداشته باشد یا شواهد خوبی مبنی بر سودآوری نداشته باشد دلیلی برای سرمایهگذاری در آن شرکت نیست. صورت سود و زیان، سودآور بودن شرکت را مشخص میسازد.
ترازنامه:
شرح میدهد شرکت در کجا و به چه میزان سرمایهگذاری کرده است. اطلاعات ترازنامه زمانی سودمند است که با دادههای سال قبل مقایسه شود. نشاندهنده میزان بهرهوری داراییها و بدهیها در پی کسب سود و مدیریت است.
صورت جریان وجوه نقد:
نشان میدهد آیا شرکتتان سود را به وجه نقد تبدیل میکند یا خیر.
نسبتهای سودآوری:
سطح سودآوری شرکت را از راه بیان میزان فروش و سود بهعنوان درصدی از سایر موارد مشخص میسازند.
بازده داراییها که شرح کمّی از مطلوبیت سرمایهگذاری یک شرکت در داراییهای خود است، تقسیم سود خالص بر کل دارایی، بازده حقوق صاحبان سهام است. بازده فروش، چه میزان از فروش به سود تبدیل شده است .
نسبتهای فعالیت:
با کنار هم قرار دادن ارقام مختلف صورت سود و زیان و ترازنامه، میتوان اثربخشی فعالیتهای یک شرکت را مورد ارزیابی قرار داد. گردش دارایی: میزان اثربخشی استفاده از داراییهای شرکت است. دوره وصول مطالبات: زمان اقدام به وصول مطالبات است. دوره پرداخت بدهیها. دوره گردش کالا: زمان فروش متوسط میزان موجودی کالا است.
نسبتهای نقدینگی:
توانایی شرکت در عمل به تعهدات خویش.
نسبت جاری:
میزان قدرت پرداخت دیون شرکت.
نسبت آنی:
توانایی شرکت در پرداخت سریع تعهداتش.
نسبتهای اهرمی:
نشان میدهد یک شرکت چگونه و تا چه حد از بدهیهای خود استفاده میکند.
نسبت پوشش بهره:
یعنی اینکه شرکت چند بار دیگر میتواند پرداختهای بهره خود را انجام دهد.
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام:
قدرت استفاده شرکت از سرمایه قرض گرفته شده برای افزایش بازده حقوق صاحبان سهام.
سایر راههای سنجش سلامت مالی سازمان عبارتند از: ارزشگذاری، ارزش افزوده اقتصادی، ارزیابی رشد و بهرهوری.
تمام این ارزیابیها زمانی معنادارهستند که درمورد سازمانهایی با حوزه صنعتی مشابه مقایسه شوند.
فرآیند بودجهریزی:
بودجه طرحی برای دست یافتن به اهداف مشخص است و بخشی از استراتژی کلی شرکت است، در نتیجه برای شناخت استراتژی شرکت باید نمای کلی اقتصاد را مدنظر قرارداده، فراتر از روندهای بازار قرار بگیرید، در ارزشهای شرکت غرق شده و از تحلیل SWOT استفاده نمایید که شامل نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدها میباشد. بهعنوان یک مدیر انتظار میرود هرساله بودجه بخش خود را تعیین کنید، بهتر است آن را از همان آغاز واقعبینانه و هدفمحور تعریف کرد اما بیش از حد محافظهکارانه عمل نکرد چون این رفتار نه برای شما و نه شرکت سودآور نخواهد بود. زمانی که بودجه را در قالب تعیین شده قرار دهید از ثبت فرضیات اطمینان حاصل نمایید. احتمال اینکه در این فاصله برخی موارد از قلم بیفتد زیاد است درحالیکه لازم است بتوانید آنها را شرح داده و در صورت نیاز مورد بازبینی قراردهید. به تنهایی اقدام به بودجهریزی نکنید و همچنین آن را بهخاطر درخواستهای رسیدگی نشده سرزنش نکنید.
تحلیل هزینه – فایده چیست؟
به این معناست که بسنجیم آیا سود و مزایای سرمایهگذاری یا فرصت جدید بر هزینههای مرتبط با آن برتری دارد یا خیر؟
مراحل تحلیل هزینه – فایده:
۱- شناسایی هزینههای خرید یا فرصت تجاری جدید ۲- شناسایی مزایای درآمدهای اضافی ۳- شناسایی صرفهجوییهای حاصله در هزینه ۴- تعیین بازه زمانی برای هزینههای مورد انتظار و درآمدهای پیشبینی شده 5- ارزیابی مزایا و هزینههای غیر قابل اندازهگیری.
تحلیل نقطه سربهسری:
زمانی مفید است که قصد بررسی سرمایهگذاری را دارید، که شما را قادر به فروش یک محصول جدید یا فروش بیشتری از محصول فعلی خواهد ساخت و به شما نشان میدهد باید چه میزان فروش داشته باشید تا هزینه سرمایهگذاری ثابت را پرداخت کنید. محاسبه نقطه سربهسری به شما کمک میکند تا سطح مقداری که در آن کل تولید یک خط محصول یا یک سرمایهگذاری با کل هزینههای ثابت آن برابری میکند را تعیین نمایید.
ارزیابی عملکرد:
در ارزیابی سرمایهگذاری، برنامهریزی برای بلندمدت و معمولاًً یک یا چند ساله است اما در واقعیت شاهد تغییرات بسیاری هستیم که عمل به برنامه را دشوار کرده و پیشبینیها تنها برای مدت زمان محدودی معتبر هستند. زمانی که پیشبینیها اصلاح شود نباید تخمینهای گذشته را به کل کنار گذاشت، هنگامی که به زمان بودجهریزی سال آینده نزدیک میشویم باید بدانیم فرضیات ما چقدر دقیق بوده و از نتایج آن برای برنامهریزی جدید استفاده کرد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.